just for mrs kh

لطفا نوشته هايم را حس كن

دیشب باز هم بوسه بر گونه هایم زد...

هه...

خیالاتی نشو...

اشک هایم را میگویم...

..

دلم میخواهد یادم برود...

مثل همه ی چیز های دیگری که یادم میرود...

یادم برود که...

یک روز صبح از خواب بیدار شوم...

.

..

...

....

خدایا...

♥♥بوی گنده دنیایت خفه ام میکند...♥♥

 

نوشته شده در شنبه 11 آبان 1392برچسب:,ساعت 20:15 توسط ساحل | |

نمي گويم برايم دنيايي را به هم بريز ...

نمي گويم دوستم بدار ...

مي گويم كنارم باش ...

بودنت خودش نيمي از ارامشم را مي دهد ...

صداي نفس هايت ! خنديدنت برايم عشقي ساخته كه وقتي نيستي از عشق و محبت پوچي نثارم مي شود ...

نفس بكش ..

صدايش آرامم مي كند ...

.

.

.

.

.

.

از خودم بود ...

نوشته شده در شنبه 11 آبان 1392برچسب:,ساعت 20:6 توسط ساحل | |

آن روزها گنجشک را رنگ میکردند و جای قناری می فروختند

این روزها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدی

این روزها دلباخته...

نوشته شده در شنبه 11 آبان 1392برچسب:,ساعت 20:5 توسط ساحل | |

خدایـا ممـنـــــــون

که مــرا در حـد ایـوب می بینی

ولـی تماشـــــــــا کــن !

دیگــــــــر بریـــــده ام
...

نوشته شده در شنبه 27 مهر 1392برچسب:,ساعت 18:43 توسط ساحل | |

e%20%2817%29.jpg 
نوشته شده در شنبه 27 مهر 1392برچسب:,ساعت 18:35 توسط ساحل | |

نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت 22:14 توسط ساحل | |

نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:,ساعت 16:10 توسط ساحل | |

نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:,ساعت 16:3 توسط ساحل | |

45dnbtcvo2c6m3piq0n.jpg

چگونه دست دلم را بگيرم ودر كنار

دلتنگيهايم قدم بزنم

در اين خيابان

كه پر از چراغ و چشمك ماشينهاست

...نه آقايان:

مسير من با شما يكي نيست

از سرعت خود نكاهيد

من آداب دلبري را نمي دانم

نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:,ساعت 13:45 توسط ساحل | |

دلم خيلي گرفتههههههههههههههههههههههه ...

روز به روز كارايي كه انجام مي دادمو دارم ترك مي كنم ..

يعني دارم بزرگ مي شم ؟؟؟؟؟؟؟

ولي من دوست ندارم بزرگ بشم ...

دوست دارم همون ساحل كوچولوي لوس بمونم ..

ساحل كوچولويي كه هنوزم وقتي چيزي مي خواد مث بچه ها پاشو زمين مي كوبه ...

خدايا حس بزرگ شدن نيست جاي خوب زندگيم ...

لطفا همين جا نگهدار ...

از اين كه يه روز بزرگ بشم مي ترسم ...

جديدا همه دارن كم كم مث بزرگا باهام رفتار مي كنن ...

ولي دوست ندارم ....

خدايا چرا همه فك مي كنن من مغروروم ؟؟؟؟؟؟؟

ولي واقعا مغرور نيستم ...

چرا همه ي دوستااااام فك مي كنن سنگ دلم ولي واقعا نيستم ...

چرا دوست دارن فقط مال خودشون باشم ؟؟؟؟

آخه ديگه خسته شدم از اينكه بايد به زور قربون صدقه ي كسايي برم كه ازشون متنفرم ...

گنام چيه ؟؟؟

كه فقط دوستام بيش از حد معمولي دوسم دارن ؟؟؟؟؟

اصن دلم نمي خواد كسي دوسم داشته باشه اينجوري عذاب مي بينم ..

من فقط يه خانمي رو توي دنيا دوست دارم اونم خودش مي دونه ...

خدايا ؟؟؟؟؟؟

اغوشت واسه يه دختري كه گريه داره جا داره ؟؟؟؟؟؟

خيلي دلم گرفتهههههههه ...

خدايا ادماي بزرگ بزرگ از تو دورن نمي خوام بزرگ شم از ياد ببرمت ....

خدايا مي خوام دمث بچه ها دوست داشته باشم نه مث ادم بزرگا ....

خدايا دوست دارم هميشه به يادت باشم  ....

ادم بزرگا وقتتي باهات كار دارن مي يان سراغت و باهات حرف مي زنن ...

ولي خدايا مي خوام هميشه پيشم باشي و هميشه حتي توي خوشيامم به بادت باشم ...

خدايا لطفا پاكيمو وقتي بزرگ شدم ازم نگير ...

دوست ندارم بزرگ شممممممممم ...

زندگي ووايسااااااااا...

مي خوام مث بچه ها هميشه مهربون باشم ..

ادم بزرگا بدن خدااااااااااااااا ...

ادم بزرگااااا يادشون رفته كه خدا پيششونه ...

من مي خوام بچه اي بمونم كه هيچ كس زبونمو نفهمه جز خدام ...

مي خوام فقط واسه خدام حرف بزنم نه كس ديگه اي ...

مي خوام فقط خدام دنيام باشه ..

خدايا يادته وقتي كوچيك بودم هميشه رو تختم دراز مي كشيدم و باهات حرف مي زدم احساس مي كردم مث دوستام كنارم نشستي و داري به حرفام گوش مي دي ...

خدايا شبا دوست دارم تو برام لالايي بخوني نه كس ديگه اي ...

خدايا ميشه يه ذره دستاتو رو سرم بكشي ...

خدايا مي شه يه كاري كني هميشه ساحل كوچولوي پاك بمونم ...

خدايا مي ترسم بزرگ بشم مث ادم بزرگا دروغ بگم كاراي بد بكنم ...

خداياا مي ترسم يادم بره خدايي رو هم دارم ...

خدايا به ظاهرم نرو كه اينجوريه دلم همش از عشقت پره ...

من عادت كردم اينجوري برم بيرون ...

خدايا لطفا به دلم نگاه كن نزار بد بشم ...

نزار يه روزي يادم بره خداييي هم هست ...

خدايا اونقدر دوست دارم كه هميشه وقتي مي خوام تصورش كنم گريم مي گيره ....

خداييا به بزرگيت ايمان دارمممممممممممم ...

خدايا بندهاتو به تو قسم مي ديديم تورو به كي قسم بديم ؟؟؟؟

خدايامي ترسم از بزرگ شدن ....

خدايا نزار بزرگ بودنم پاكيمو ازم بگيره ....

دوست دارم خدا ...

مي شه منو تو اغوشت بگيري مث بچه ها نوازشم كني ؟؟؟؟؟؟

ااخه خستم از دنيا و ادماش ....

از كسايي كه فقط تو سختي به يادت هستن ...

خدداياااااااااااااا....

من ارامش بچيگمو مي خوام هميشه داشته باشم ...

نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:,ساعت 13:12 توسط ساحل | |

عکس

نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:,ساعت 13:5 توسط ساحل | |

درد دارد یک نفرتمام زندگیت

شود ولی در هیچ جای

زندگیت حضورنداشته باشد...

.

.

.

آدم هـا می آینـد….
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد …
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود
کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری ،
در حالـی کـه زنــده ای …

.

.

.

دیگر صاف راه نمیروم….

مهم نیست بگویند : سالم نیستم!

مهم این است

کـــــــــــــــــــــــــه….

تـــــو میدانی

غـــــم نــبـودنــت

کمرم را خم کرد

 

 

نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت 12:21 توسط ساحل | |

 

 

به سلامتی اونی که رفت و تنهام گذاشت.

به سلامتی اونی که تا آخر عمر عاشقشم.
به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری ولی دیگه مال تو نیست ..

به سلامتی اونی که خودش قصه رو شروع کرد و خودش هم تموم کرد

به سلامتی اونی که فهمید دوسش دارم اما اندازشو نفهمید.


به سلامتی اونی که خاطراتش بهترین رفیق تنهاییمه

به سلامتی اونی که خاطراتش بهترین رفیق تنهاییمه

به سلامتی اونی که عشقش مرحم قلب ویرانم بود.

به سلامتی اونی که نگاهش بهم زندگی میداد.


به سلامتی اونی که رفت و آوارم کرد

به سلامتی اونی که لایقش نبودم.

نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت 12:14 توسط ساحل | |

نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت 12:6 توسط ساحل | |

 

 

بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی ؛
“تمام” نمی شوند ….
همش به آغوششان بدهکار میمانی !
حضورشان”گـرم” است ؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …
آخ که چقدر کم دارمت ….

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت 12:2 توسط ساحل | |

 

 

نه ساکتم ونه لبهایم سوخته است

تنـــهـــا

تمام بدنــم

تـــــاول زده از
آش نــخــورده....

نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت 12:1 توسط ساحل | |

 

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...

غصه هایت برای من ...

همه بغضها و اشكهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...

صدای همیشه خوب بودنت را

دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم

کاش واسم یبار دیگه میخندیدی ...

 

نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت 11:57 توسط ساحل | |

میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده

اشــک که از آب زلال تره

 پس چرا مسافر من برنمی گرده


نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:9 توسط ساحل | |

کاش می فهمیدی

 برای این که تنهایم تو را نمیخواهم؛

برعکس …

برای این که میخواهمت ؛ تنهایم …!!!

نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:7 توسط ساحل | |

كـــنــــار تو در بــــاران قدم مي زنم

 "چــتــر" براي چه؟

 ــــــــــخيال كه خيس نمي شودـــــــــــــــ

نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:1 توسط ساحل | |

نمایش احساسات با عکس های زیبا

کــــاش بـرایــم کمـی حرفــــــــ مـی زدی!
ایـن روزهـا دلـــم صـدای تـــو را کـم دارد…
صــدای پـــای بهــــار شنیــده مـی شـــود امـا دل مـن بهـاری جـداگـانـه مـی خـواهد!
نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:50 توسط ساحل | |

”سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه …
پـــُـر از تـهـوع …
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “…
یـخ نمـی کنـی …
حـس نـمی کنـی …
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم …
.
.
.
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
.
.
.
زندگــــــــــــی ِ من …
قصهء رقـــــاصـــه ایست …
که شباهنگام …
در غلظت ِ مه آلود ِ بندری …
پا برهنـــــــــه ….
فلامینـــــکو می رقصد…
.
.
.
چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
.
.
.
بعضی حرف ها را نباید زد
بعضی حرف ها را نباید خورد
بیچاره دل چه می کشد میان این زد و خورد !
.
.
.
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشم !
خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
.

 

.
.
گاهی یه جور غمی تو دلته که هرچی می گردی دلیلشو پیدا نمیکنی !
این جور غم ها بیشتر از ناراحتی ، آدمو کلافه می کنه !
.
.
.
غمگینم …
وقتی همه ی جفت ها تنهاییَم را به رخم میکشند ،
حتی جوراب هایم …
.
.
.
گفتی بازی برد و باخت دارد …
ولی زبانم بند آمد بگویم که من بازی نکردم ؛ من با تو زندگی کردم !
.
.
.
دوست دارم برم جایی که :
نه آسمونش
نه صدای مردمونش
نه غمش
نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست !
.
.
.
همیشه یه نفر هست که باش درد دل کنی ؛
ولی وای به روزی که همون یه نفر بشه درد دلت !
.
.
.
بدبیاری مال وقتیه که بد ” بی یاری ” !
.
.
.
به حساب خیالبافی ام نگذار …
اما ستاره ای دارم در تیره ترین شبها !
فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما …
.
.
.
چه قدر خوبه یه نفر باشه که وقتی بش فکر می کنی یادت بره اتاقت چه قدر سرده !
.
.

 

.
.
لبخند بد نیست ؛ خنده خوبه ؛
قهقهه عالیه ؛ حتی گریه هم خوبه و آرومت می کنه ؛
اما . . . . لعنت به بغض !
.
.
.
غمگینم مانندِ عکس اعلامیه ی ترحیم ، که لبخندش دیگران را می گریاند !
.
.
.
امــروز روز خــوبــی بــود!
هیــچ صفــری
اضــافــه نشــد،
بــه هــزار غمــی کــه داشتیــم . . .
.
.
.
غم ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍ ﺧﯿﺲ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ …
.
.
.
داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم …
از میان این همه “بود”
من در آرزوی یکی ام که ” نبود ”
.
.
.
دلم می گیرد وقتی می بینم او هست … من هم هستم … اما “قسمت” نیست !
.
.
.
دوس دارم یه اطلاعیه پشتم بچسبونم و روش بنویسم :
“تا اطلاع ثانوی خسته ام”
.
.
.
من شکستن نمیدانم ولی هرکس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود ؛
دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را …
دلم را با نگاه سردش و کمرم را با رفتنش !
.
.
.
خیلی خسته ام …
خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ، که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه …
.
.
.
تازه فهمیدم منم دروغ گویه خوبیم
دلم پر از غمه ! حالم اصلا خوب نیست
اما هرکی بهم میگه :امروز چه طوری؟
بهش لبخند میزنم میگم :خــــــــــــــوب …
.
.
.
این روز ها روح و روانم به شدت افسرده است !
غم دوریت از یک سو ، غم نداشتنت از سوی دیگر . . .
اما دلیل آشفتگیم فرای این ماجرا هاست !
ترس از دل دادگیت به دیگری مرا پریشان کرده !
.
.

 

 

.
.
جاده‌ها
جایی اگر برای رفتن داشتند
غربت با پوشیدن کفش‌هایت آغاز نمی‌شد
.
.
.
کــــاش بـرایــم کمـی حرفــــــــ مـی زدی!
ایـن روزهـا دلـــم صـدای تـــو را کـم دارد…
صــدای پـــای بهــــار شنیــده مـی شـــود امـا دل مـن بهـاری جـداگـانـه مـی خـواهد!
.
.
.
بــارانــی مــورب
در نیــمروزی آفتــابــی…
هیــچ اتفــاقی نیــفتــاده اســت
تنــها تــو رفتــه ای
امــا مــن
قســم مــی خــورم کــه ایــن بــاران
بــارانــی معــمولی نیســت
حتمــا جــایــی دور
دریــایــی را بــه بــاد داده انــد…
.
.
.
کــور بــودم کــاش،
تــا تــو نــزدیــک مــی‌آمــدی و
دستــم را مــی‌گــرفتــی!
نــه مثــل حــالا
کــه چشــم، تنهــا
جــای خــالــی‌ات را مــی‌بینــد . . .
.
.
.
خیلی بده احساس کنی مثل شمعی !
فقط وقتی برق رفت می آیند سراغت و بعد با یک فوت خاموشت میکنند …
.
.
.
برای قرصهایم لالایی می خوانم
تا به خواب روند و فراموش نکنند که،
خواب آورند نه یاد آور …
.
.
.
درد بزرگی است برای کسی که متوجه نبودنت نیست ، پَرپَر شوی …
.
.
.
چقدر سخته دلتو بشکونن
غرورتو بشکونن
قولاشونو بشکونن
و تو بخوای حداقل بغضتو سالم نگه داری اما نتونی …
.
.

 

 

.
.
شکستن دل، … به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛
از بیرون همه‌ چیز رو به‌ راه است، اما ،
هر نفس،… درد ا‌ست که می‌کشی
و من … چه درد می کشم …
.
.
.
گاهی فقط بوی یک عطر ، یک تشابه اسم !
برای چند لحظه …
باعث میشه دقیقاً احساس کنی ،که قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه …
.
.
.
خیالت راحت ، دیگر اشکی نیست که به بالینت بریزد و احساس را شکوفا کند
تنها بغضیست که فرو رفتنش حسرت در چشمانم می تازد . . .
.
.
.
این که می نویسم
نامه نیست خیال است
کاش به انتهای سطرها که می رسم
تو لااقل خیال نباشی
بیایی!
.
.
.
انـدوه که از حــد بگــذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن !
دیـــگـر مـهـم نـیـســت : بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛ دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن
آنـچه اهـمـیـت دارد کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است که،
دیگر تـو را به واکـنـش نمی‌کـشانــــد !
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی و نـگـاه می‌کـنی و نـگــــــــــاه . . .
 
نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:46 توسط ساحل | |

گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند
.
.
.
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
.
.
.
کاش می شد زندگی را هم عوض کرد
٬ مثل «چایی» وقتی که سرد می شود
.
.
.
دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ،
تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ،
وقـتـی
قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد
.
.
.
صداقت؟…. یادش گرامى
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد
مرام؟….. قطعه ی شهدا
عشق؟ ….. از دم قسط
واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟
.
.
.
آدمای دنیای من فعل هایی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد!
.

.
.
هوایت دستان سنگینی داشت، وقتی به سرم زد فهمیدم!
.
.
.
دلم بچگی میخواهد ! جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند ؟
.
.
.
گـاهــی نمـی دانــی
از دسـت داده ای ..
یـــا
از دسـت رفـــتـه ای
.
.
.
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ، ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ !
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ی ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺲ ِ ﺫﻫﻦ ِ ﺗﻮ ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺁﺩﻡﻫﺎ “ﺗﻤﺎﻡ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ …!
.
.
.
تقصیر برگ ها نیست
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند
.
.
.
گاهــــــــــــــی دِلـــــــم
تفــــــــــــریح ناسالم می خــــــــــــواد
مثــــــــــــــــل فکر کــــــــــــردن به تـــــــــــــــــو !
.در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ
ترجیح میدهم چوپان باشم
همدیگر را بدرید
من نی میزنم
♪♪
.
.
.
چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از 
 گـفـتـــــن
ولــی ….. در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد
.
.
.
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت
.
.
.
اینجا جاییست که . . .
عشقبازی نمی کنند با هم . . .
با هم با عشق بازی میکنند . . . !
.
.
.
اجازه خدا ؟ میشه ورقمو بدم ؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده! ولی خسته شدم
.
.
.
کسی که نگاهت را نمی فهمد
توضیح های طولانی ات را هم نخواهد فهمید….
.
.
.
به سلامتی اونایی که هزارتا خاطــــــــــــــــرخواه دارن
ولی دلشون گیرِ یه بــــــــــــــــــــــــی معرفته !
.
.
.
هم قــــــــــد شدیم
خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم
.
.
.
پست ترین آدما کسایی هستن که
به دست گذاشتن رو نقطه ضعف دیگران بگن شوخی … !
.
.
.
قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
.
.
.
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه
اونم کسیه که داغونت کرده !
.
.
.
اگر روزی عاشق شدی
قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن
این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!
.
.
.
کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام
یه باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم
مشکل امروز ما اندام ها نیستن ، افکارها هستن !
.
.
.
گــــفته باشــــم !.!.!
مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛
تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !
.
.
.
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
حیف از عشق که زیر دست و پاست
.
.
.
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
نسل خوابیدن با اس ام اس
نسل دردو دل با غریبه های مجازی
نسل غیرت رو خواهر,روشنفکری رو دختر همسایه
نسل پول ماهانه,وی پــ ی ان
نسل عکسهای برهـ ـنه بازیگران
نسل جمله های کوروش و شریعتی
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس
نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش
نسل تنهایی
,
نسل سوخته
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:
یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود



 

نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:30 توسط ساحل | |

درود به عشقم ...

امروز امتحان دادم خوب مي گيرم !

از يه طرف خوشحالم كه از امتحانام كم شد از يه طرف ناراحت كه ديگه شايد نبينمت !

نامه رو خوندين ؟؟؟؟

اخه من چي بگم ؟؟

من بي شما نمي تونم !

بي شما هرجوري مي كنم نمي شه !

بدون اخماتون !

بدون خنده هاتون !

بدون حرف زدنتون !

بدون نگاتون !

اخه اگه شما رو نبينم دليلي براي زنده بودن پيدا نمي كنم !

حالم اصلا خوب نيست !

دارم گريه مي كنم !!!!

حيف كه نيستين ببينين !!!!

اميدوارم شاگرد براتون بودم و از راضي بودين !

دووووووست دارم

بي نهايت !

هميشه به يادتونم و جونمو هم براتون مي دم !!!

به اميد ديدار بعدي و جون گرفتن دوباره ي من ...

نوشته شده در شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:1 توسط ساحل | |

نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:44 توسط ساحل | |

دلم گرفته قد تموم اسمون ها !

دلمم براتون قد تموم دنيا تنگ شده !

دل تنگم !

لطفا ...

احساسمو بفهمين

ازتون خواهش مي كنم

ممنون

مهربون من

چهرتون بهم ارامش مي ده

ديدنت چشاتون

و

لبايي كه هميشه خنده داره !

عاشق شما

شاگردتون

ساحل ...

نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:40 توسط ساحل | |

 

                     

دلممم براتون يه ذره شده !

خيلي خسته ديوونه ي كسي باشي و اون خودش خبر نداشته باشه !

من براي شما يه شاگردم ولي شما براي من زندگي !

اينو همه مي دونن براي همينم سر كلاس اذيتم مي كنن !

دووووستون دارم !

بيشتر از تصوري كه دارين !

 

نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:16 توسط ساحل | |

 صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد

.
چیک چیک
گونه ام را بوسید
نم نم
از گوشه چشمم چکید
.
باز هم 
خاطراتم زنده شد
.
"من و تو به 
یاد باران

یا شاید
به یاد تو ،من و باران"
.
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی
چه در کنارش باشی
.
.
.
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:12 توسط ساحل | |

نغه سرا

از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن …
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا …
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد.

نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:9 توسط ساحل | |


Power By: LoxBlog.Com